نوشته شده توسط : مهدی

 تنهایی



:: بازدید از این مطلب : 409
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : شنبه 16 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

 

 
این مَرد وحشتزده آخرین نفسهایش را کشیده، شاید چشمانش را گرفته تا شاهد لحظات وحشتبار آخرین نباشد… اما چرا ؟
شهر پمپی، شهری در ایتالیای اِمروزی یا روم باستان در روز ۱۹ اوت سال ۷۹ میلادی در پی فعالیت آتشفشانی کوه وزوو که ۲۸ ساعت ادامه داشت به زیر ۶ متر کوهی از مواد مذاب و خاکستر آتشفشانی رفت. حادثه آنقدر ناگهانی روی داد که همه چیز در شهر به همان حالت که در اثنای زندگی روزمره بود دست نخورده ماند و امروز دقیقا به همان گونه که دو هزار سال پیش بودند باقی است. گویی زمان منجمد شده است.

این شهر به وسیله انفجارهای آتشفشانی کوه «وزوو» نابود شد. آتشفشان وزوو سمبل کشور ایتالیا و قبل از آن نشانه شهر ناپل است.
کوه آتشفشانی وزوو اگرچه طی دو هزار سال گذشته آرام بوده است اما نام آن را کوه اخطار گذارده اند. چنین نامی به دلیل فجایع و حوادثی بوده است که در تاریخ از این کوه به ثبت رسیده است. فاجعه ای که برای «سدوم و عمورا» روی داد شباهت زیادی به حوادث تخریب گر شهر پمپی داشته است. در سمت راست وزوو شهر ناپل و سمت شرق آن شهر پمپی قرار دارد. مذاب و خاکستر ناشی از فوران آتشفشانی که دو هزار سال پیش روی داد حیات را از این شهر برچید.
 
 

 



:: بازدید از این مطلب : 340
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

 چند وقتی بود در بخش مراقبت های ویژه یک بیمارستان معروف، بیماران یک تخت بخصوص در حدود ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه جان می سپردند و این موضوع ربطی به نوع بیماری و شدت وضعف مرض آنان نداشت.

 این مسئله باعث شگفتی پزشکان آن بخش شده بود به طوری که بعضی آن را با مسائل ماورای طبیعی و بعضی دیگر با خرافات و ارواح و اجنه و موارد دیگر در ارتباط می دانستند.

 کسی قادر به حل این مسئله نبود که چرا بیمار آن تخت درست در ساعت ۱۱ صبح روزهای یکشنبه می میرد.

  به همین دلیل گروهی از پزشکان متخصص بین المللی برای بررسی موضوع تشکیل جلسه دادند و پس از ساعت ها بحث و تبادل نظر بالاخره تصمیم بر این شد که در اولین یکشنبه ماه، چند دقیقه قبل از ساعت ۱۱ در محل مذکور برای مشاهده این پدیده عجیب و غریب حاضر شوند.

 در محل و ساعت موعود، بعضی صلیب کوچکی در دست گرفته و در حال دعا بودند، بعضی دوربین فیلمبرداری با خود آورده و ...

دو دقیقه به ساعت ۱۱ مانده بود که « پوکی جانسون‌» نظافتچی پاره وقت روزهای یکشنبه وارد اتاق شد. دوشاخه برق دستگاه حفظ حیات ( Life support system) را از پریز برق درآورد و دوشاخه جاروبرقی خود را به پریز زد و مشغول کار شد !!!



:: بازدید از این مطلب : 337
|
امتیاز مطلب : 21
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی



میخواهم بگویم ......

فقر همه جا سر میكشد .......

فقر ، گرسنگی نیست ، عریانی هم نیست ......

فقر ، چیزی را " نداشتن " است ، ولی ، آن چیز پول نیست ..... طلا و غذا نیست .......

فقر ، همان گرد و خاكی است كه بر كتابهای فروش نرفته ی یك كتابفروشی می نشیند ......

فقر ، تیغه های برنده ماشین بازیافت است ،‌ كه روزنامه های برگشتی را خرد میكند ......

فقر ، كتیبه ی سه هزار ساله ای است كه روی آن یادگاری نوشته اند .....

فقر ، پوست موزی است كه از پنجره یك اتومبیل به خیابان انداخته میشود .....

فقر ، همه جا سر میكشد ........

فقر ، شب را " بی غذا " سر كردن نیست ..

فقر ، روز را " بی اندیشه" سر كردن است ..



:: برچسب‌ها: فقر , پول , غذا , اندیشه ,
:: بازدید از این مطلب : 389
|
امتیاز مطلب : 31
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

مي انديشم زندگي روياييست و بال و پري دارد به اندازه عشق.
بيانديش اندازه عشق در زندگيت چقدر است؟
در کجاي زندگيت است؟
دلم به حال عشق مي سوزد
چرا سالهاست کسي را عاشق نديده ام ؟
مگر نمي دانيم براي هر کاري عشق لازم است
رهگذري آرام از کنارم مي گذرد و بدون احساسی مي گويد : صبح بخير
صدايش در صداي باد گم مي شود و به گوش قلبم نمي رسد
زمان مي گذرد و در انتهاي راه مي فهمي چقدر حرف نگفته در دل باقي ماند
حرفهايي که مي توانست راهي به سوي عشق باشد
حرفهاي ناتمامي که در کوچه هاي بن بست زندگي اسيرند
ناگهان لحظه غربت مي رسد و تو در ميابي که چقدر زود دير شده
به تکاپو مي افتي...در غربت بيابان ,در کوچ شبانه پرستوها
در لحظه وصال موج و ساحل دنبال عشق مي گردي.
دير شده خيلي دير
هر روز دوست داشتن را به فردا مي انداختي و حالا مي بيني ديگر فردا يي وجود ندارد
سالها چشمت را به رويش بسته بودي و نمي دانستي
و يا شايد نمي فهميدي
امروز حرف حقيقت را باور مي کني ...
اما افسوس که خيلي زودتر از انچه فکر مي کردي دير شده
آن كس كه لذت يك روز زيستن و عاشق بودن را تجربه كنه ،
انگار كه هزار سال زيسته و آنكه امروزش رو قدر نميدونه ،
هزار سال هم به كارش نمي آد
اگه بگن يه روز واسه زندگي کردن فرصت دارين
اگه اعلام کنن دنياداره تموم ميشه
تمام خطوط تلفن اشغال ميشه واسه دوستت دارم گفتن ها
يعني در آخرين لحظات تازه به اون کسي که واقعا دوستش داريم ابراز علاقه ميکنيم
در همان يك روز دست بر پوست درخت مي كشين...
روي چمن ميخوابين
كفش دوزك ها رو تماشا ميکنين..
سرتونو را بالا ميگيرين ... و ابرها را ميبينين .
انگار که بار اوله اون هارو ميبينين و به آنهائي كه نميشناسين سلام ميکنين
غصه نبايد بخورين ...وگرنه همين يه روز رو هم با غصه خوردن از دست ميدين ...
شما در همان يك روز آشتي ميکنين ومي خندين مي بخشين
تازه ميفهمين عاشق بودين و نميدونستين
اين قدر که غرق در زندگي بودين
هيچوقت نه به کسي محبت کردين و
نه اجازه محبت کردن رو به کسي دادين....
دلم ميسوزه واسه آدم هايي که هميشه در فردا زندگي ميکنن
به خيال داشتن عمر نوح.
خیر و برکت الهی تقدیم وجود نازنین شما

 

 



:: بازدید از این مطلب : 365
|
امتیاز مطلب : 15
|
تعداد امتیازدهندگان : 3
|
مجموع امتیاز : 3
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی


:: بازدید از این مطلب : 500
|
امتیاز مطلب : 28
|
تعداد امتیازدهندگان : 7
|
مجموع امتیاز : 7
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

من خدا را دارم
کوله بارم بر دوش

سفری می باید
سفری بی همراه
گم شدن تا ته تنهایی محض
سازکم با من گفت:
هر کجا لرزیدی، از سفر ترسیدی؛
تو بگو از ته دل:من خدا را دارم.
من و سازم چندی است که فقط با اوئیم.



:: بازدید از این مطلب : 708
|
امتیاز مطلب : 24
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

ماه من!
غصه اگر هست بگو تا باشد!
معنی خوشبختی ،
بودن اندوه است...!
این همه غصه و غم ، این همه شادی و شور
چه بخواهی و چه نه! میوه یک باغند.
همه را با هم و با عشق بچین...
ولی از یاد مبر
پشت هر کوه بلند
سبزه زاری است پر از یاد خدا!
و در آن باز کسی با صدایی آرام و مطمئن می خواند

که خدا هست ، خدا هست و چرا غصه ؟ چرا ؟



:: بازدید از این مطلب : 345
|
امتیاز مطلب : 25
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

(قرآن ! من شرمنده توام – دکتر شریعتی)

قرآن ! من شرمنده توام اگر از تو آواز مرگی ساخته ام که هر وقت در کوچه مان آوازت بلند می شود همه از هم می پرسند " چه کس مرده است؟ "

 چه غفلت بزرگی که می پنداریم خدا ترا برای مردگان ما نازل کرده است .

قرآن ! من شرمنده توام اگر ترا از یک نسخه عملی به یک افسانه موزه نشین مبدل کرده ام .

یکی ذوق می کند که ترا بر روی برنج نوشته،‌ یکی ذوق میکند که ترا فرش کرده ،‌یکی ذوق می کند که ترابا طلا نوشته ، ‌یکی به خود می بالد که ترا در کوچک ترین قطع ممکن منتشر کرده و …  آیا واقعا خدا ترا فرستاده تا موزه سازی کنیم ؟

قرآن! من شرمنده توام اگر حتی آنان که تو را می خوانند و ترا می شنوند ،‌ آن چنان به پایت می نشینند که خلایق به پای موسیقی های روزمره می نشینند .. اگر چند آیه از تو را به یک نفس بخوانند مستمعین فریاد می زنند ” احسنت …! ” گویی مسابقه نفس است …

قرآن !‌ من شرمنده توام اگر به یک فستیوال مبدل شده ای حفظ کردن تو با شماره صفحه ،

‌خواندن تو آز آخر به اول ،‌یک معرفت است یا یک رکورد گیری؟ ای کاش آنان که ترا حفظ کرده اند ، ‌حفظ کنی ، تا این چنین ترا اسباب مسابقات هوش نکنند .

خوشا به حال هر کسی که دلش رحلی است برای تو .

آنان که وقتی ترا می خوانند چنان حظ می کنند ،‌ گویی که قرآن همین الان به ایشان نازل شده است. آنچه ما با قرآن کرده ایم تنها بخشی از اسلام است که به صلیب جهالت کشیدیم



:: بازدید از این مطلب : 326
|
امتیاز مطلب : 17
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

فقط 1% جمعیت دنیا رو داریم، اون‌وقت 30% کشته‌های سوانح هوایی دنیا ایرانی‌اند،

سوار هواپیما بشی انگار سوار عزرائیل شدی؛ اصفانیا راس میگن که دیگه بلیط دوطرفه رفت و برگشت بخری ریسک داره، باید فقط یه‌طرفه خرید که ضرر توش نباشه!

ساعت دوازده شب چنان برفی اومد كه نگو، بعد يهو ابرا رفتن برفا آب شد كم مونده بود خورشيدم نصفه شبی طلوع كنه...

بچه‌ها دور هم جمع شدن مثلا دارن می‌جنگن، بهشون می‌گم اسم چند تا پهلوان ایرانی رو بگین، می‌گن: اسپایدرمن، جومونگ، مختار!

پول شارژ باطری موبایلمون از پول کارت شارژش بیشتر میشه،

پلوپز خریدم، ساخت ایران (نمی‌گم کدوم شهر تا توهین حساب نشه!) روش نوشته «اتوماتیک» ولی توی دفترچه‌اش نوشته: اگه ته‌دیگ قهوه‌ای کمرنگ دوست دارین نیم ساعت، قهوه‌ای پررنگ 45 دقیقه و قهوه‌ای تیره یک ساعت صبر کنین و بعد پلوپز رو خاموش کنین!

می‌ریم تو مغازه می‌پرسیم آقا شارژ دوتومنی ایرانسل چند؟

صندوق پیشنهادات و انتقادات گذاشتن تو بیمارستان، پره پوله.

مدير باغ وحش پارك ارم تهران گفته مرگ ببر سیبری ممکن است ناشی از مصرف «گوشت خر» باشد. یعنی ما از ببر هم پوست کلفت‌تریم؟!

زنگ زدم ۱۳۴ (سامانه هوا گو) برای هواشناسی، میگه هوا هم اکنون صاف تا قسمتی ابری همراه با افزایش ابر، وزش باد و گردوغبار، با بارش پراکنده برف و باران و مه صبحگاهی.

ماشین صفر رو از کمپانی تحویل گرفتیم، تا برسیم پمپ بنزین، بنزینش تموم شد؛

رفتم کلانتری میگم گوشیم رو گم کردم. میگه کجا گم گردی؟ میگم پارک. میگه چرا رفتی پارک؟؟؟؟

دختر 11 ساله به مامانش میگه: "آخه تو از عشق چی می‌دونی؟"،

ساعت ۶ صبح از ایرانسل اس‌ام‌اس اومده: با شارژ ۹۰۰۰ تومان دیگر، برنده‌ی ۲۱۰ تومان شارژ هدیه خواهید شد!

دانشگاه می‌زنن شروع سال تحصیلی یک مهر، استاداش بیست مهر میان، دانشجوهاش یه ماه بعدش!

آمار جراحی بینی انجام شده در تهران 23 برابر کل قاره آسیا است،

با هر کی دوست می‌شیم، همون هفته تولدشه.

پوشک‌ِ بچه از غذایِ بچه گرون‌تره!


یه میلیون وام میخوایم بگیریم، میگن ده میلیون پول باید تو حسابت باشه!


مسئول خوابگاه میگه چرا دیر اومدی؟ میگم کلاس زبان بودم مامانم در جریان هست. میتونین زنگ بزنین بپرسین.. میگه از کجا معلوم؟ شاید خودت و مامانت از قبل با هم هماهنگ کرده باشین!!!


اس‌ام‌اس خالی ارسال می‌کنی انگلیسی حساب می‌کنن،


همین روزهاست که گداها با یه دستگاه کارت‌خوان بیفتن دنبالمون!


دزدگیر ماشینمو دزدیدن!


طرف سر هیچ‌کدوم از کلاس‌های دانشگاه نمیره اما هر ترم سر کلاس تنظیم خانواده بدون غیبت حاضر می‌شه!


یارو دیگه تو خیابون نون جلو پاش میبینه بوس نمیکنه بزاره کنار، برمیداره میخوره!

 

  اینجا که من هستم کجاست ؟!!!!!!!!!!؟!؟!؟!  



:: بازدید از این مطلب : 334
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

«روزگار غریبی‌ست نازنین!»

دهانت را می‌بویند

مبادا که گفته باشی دوستت می‌دارم.

دلت را می‌بویند

               روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

و عشق را

کنارِ تیرکِ راهبند

تازیانه می‌زنند.

               عشق را در پستوی خانه نهان باید کرد

در این بُن‌بستِ کج‌وپیچِ سرما

آتش را
       

          به سوخت‌بارِ سرود و شعر
                                       

                                             فروزان می‌دارند.

به اندیشیدن خطر مکن.

              
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

آن که بر در می‌کوبد شباهنگام

به کُشتنِ چراغ آمده است.

               نور را در پستوی خانه نهان باید کرد

آنک قصابانند

بر گذرگاه‌ها مستقر

با کُنده و ساتوری خون‌آلود

              
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

و تبسم را بر لب‌ها جراحی می‌کنند

و ترانه را بر دهان.

               شوق را در پستوی خانه نهان باید کرد

کبابِ قناری

بر آتشِ سوسن و یاس

              
روزگارِ غریبی‌ست، نازنین

ابلیسِ پیروزْمست

سورِ عزای ما را بر سفره نشسته است.

               خدا را در پستوی خانه نهان باید کرد



:: بازدید از این مطلب : 685
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

دختر بارون

می بینی‌ دختر باران

سرمه به چشم کشیده ای

انگار روی خورشید پرده کشیده ای
...
من

با آب و تاب

دارم زیبایی‌ ات را به ماه تعریف می‌کنم

به دریا شکلک در می‌‌آورم

دختر باران

بوسدنت مجال نمی‌‌دهد تا عاشقت شوم!!
..........



:: بازدید از این مطلب : 830
|
امتیاز مطلب : 23
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

کارت پخش کن

 

 

یک روز توی پیاده رو به طرف میدان تجریش می رفتم...
از دور دیدم یك كارت پخش كن خیلی با كلاس، كاغذهای رنگی قشنگی دستشه ولی به هر كسی نمیده!
خانم ها رو که کلا تحویل نمی گرفت و در مورد آقایون هم خیلی گزینشی رفتار می كرد و معلوم بود فقط به كسانی كاغذ رو می داد كه مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند، اهل حروم كردن تبلیغات نبود ....
احساس كردم فكر می كنه هر كسی لیاقت داشتن این تبلیغات تمام رنگی گرون قیمت رو نداره ،لابد فقط به آدمهای باكلاس و شیك پوش و با شخصیت میده! از كنجكاوی قلبم داشت می اومد توی دهنم...!!!
خدایا، نظر این تبلیغاتچی خوش تیپ و با كلاس راجع به من چی خواهد بود؟! آیا منو تائید می كنه؟!!

كفشهامو با پشت شلوارم پاك كردم تا مختصر گرد و خاكی كه روش نشسته بود پاك بشه و كفشم برق بزنه!
شكم مبارك رو دادم تو و در عین حال سعی كردم خودم رو كاملا بی تفاوت نشون بدم!
دل تو دلم نبود. یعنی منو می پسنده؟ یعنی به من هم از این كاغذهای خوشگل میده...؟!
همین طور كه سعی می كردم با بی تفاوتی از كنارش رد بشم با لبخند نگاهی بهم كرد و یک كاغذ رنگی به طرفم گرفت و گفت: "آقای محترم! بفرمایید!"
قند تو دلم آب شد!
با لبخندی ظاهری و با حالتی که نشون بدم اصلا برام مهم نیست بهش گفتم : می گیرمش ولی الان وقت خوندنش رو ندارم! كاغذ رو گرفتم ...
چند قدم اونورتر پیچیدم توی قنادی و اونقدر هول بودم كه داشتم با سر می رفتم توی كیك . وایسادم و با ولع تمام به كاغذ نگاه كردم،
نوشته بود:
.
.
.
.

.

.

.

.

.

.

.
دیگر نگران طاسی سر خود نباشید، پیوند مو با جدیدترین متد روز اروپا و امریكا

 



:: بازدید از این مطلب : 382
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی
 

زير باران  بيا قدم بزنيم

حرف نشنيده اي  به هم بزنيم

نو بگوييم و نو بينديشيم

عادت كهنه  را به هم بزنيم

و ز باران كمي  بياموزيم

كه بباريم  و حرف كم بزنيم

كم بباريم اگر، ولي  همه جا

عالمي  را  به چهره  نم بزنيم

سخن از عشق خود به خود زيباست

سخن هاي  عاشقانه اي  به هم بزنيم

قلم  زندگي  به دل است

زندگي  را بيا  رقم بزنيم

سالكم  قطره ها در انتظار  تواند

زير باران  بيا قدم بزنيم

                                                               مهربان



:: بازدید از این مطلب : 318
|
امتیاز مطلب : 20
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی


اروپا: اگر بخواهند از دانش و تجربه کسی حداکثر استفاده را بکنند، او را ‏مشاور مدیریت میکنند ‏
ایران: اگر بخواهند از کسی هیچ استفاده ای نکنند، او را مشاور مدیریت ‏میکنند ‏
‏ ‏
‏ ‏
اروپا: اگر کسی از کار برکنار شود، عذرخواهی میکند و حتی ممکن است ‏محاکمه شود ‏
ایران: اگر کسی از کار برکنار شود، طی مراسم باشکوهی از او تقدیر میشود ‏و پست مدیریت جدید میگیرد
‏ ‏
‏ ‏
اروپا: مدیران بصورت مستقل استخدام و برکنار میشوند، ولی بصورت گروهی ‏و هماهنگ کار میکنند ‏
ایران: مدیران بصورت مستقل و غیرهماهنگ کار میکنند، ولی بصورت گروهی ‏استخدام و برکنار میشوند
‏ ‏
‏ ‏
اروپا: برای استخدام مدیر، در روزنامه آگهی میدهند و با برخی مصاحبه ‏میکنند ‏
ایران: برای استخدام مدیر، به فرد مورد نظر تلفن میکنند
‏ ‏
‏ ‏
اروپا: زمان پایان کار یک مدیر و شروع کار مدیر بعدی از قبل مشخص است ‏
ایران: مدیران در همان روز حکم مدیریت یا برکناریشان را میگیرند ‏
‏ ‏
‏ ‏
اروپا: همه میدانند درآمد قانونی یک مدیر زیاد است ‏
‏ ‏
ایران: مدیران انسانهای ساده زیستی هستند که درآمدشان به کسی ربطی ‏ندارد ‏
‏ ‏
‏ ‏
اروپا: شما مدیرتان را با اسم کوچک صدا میزنید ‏
ایران: شما مدیرتان را صدا نمیزنید، چون اصلاً به شما وقت ملاقات نمیدهد ‏
‏ ‏
‏ ‏
اروپا: برای مدیریت، سابقه کار مفید و لیاقت لازم است ‏
ایران: برای مدیریت، مورد اعتماد بودن کفایت میکند



:: بازدید از این مطلب : 295
|
امتیاز مطلب : 19
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی



400 عدد آجر در اتاقی بگذارید و کارمندان جدید را به آن اتاق هدایت نمایید. آنها را ترک کنید و بعد از 6 ساعت بازگردید. سپس موقعیت ها را تجزیه و تحلیل کنید:

o  اگر دارند آجرها را می شمرند، آنها را در بخش حسابداری بگذارید.

o  اگر از نو (برای بار دوم) دارند آجرها را می شمرند، آنها را در بخش ممیزی بگذارید.

o  اگر همه اتاق را با آجرها آشفته کرده اند، آنها را در بخش مهندسی بگذارید.

o  اگر آجرها را به طرزی فوق العاده مرتب کرده اند، آنها را در بخش برنامه ریزی بگذارید.

o  اگر آجرها را به یکدیگر پرتاب می کنند، آنها را در بخش اداری بگذارید.

o  اگر در حال چرت زدن هستند، آنها را در بخش حراست بگذارید.

o  اگر آجرها را تکه تکه کرده اند، آنها را در قسمت فناوری اطلاعات بگذارید.

o  اگر بیکار نشسته اند، آنها را در قسمت نیروی انسانی بگذارید.

o  اگر سعی می کنند آجرها ترکیب های مختلفی داشته باشند و مدام جستجوی بیشتری    می کنند و هنوز یک آجر هم تکان نداده اند، آنها را در قسمت حقوق و دستمزد بگذارید.

o  اگر اتاق را ترک کرده اند، آنها را در قسمت بازاریابی بگذارید .

o  اگر به بیرون پنچره خیره شده اند، آنها را در قسمت برنامه ریزی استراتژیک بگذارید.

o  اگر بدون هیچ نشانه ای از تکان خوردن آجرها با یکدیگر در حال حرف زدن هستند، به آنها تبریک بگویید و آنها را در قسمت مدیریت قرار دهید.



:: بازدید از این مطلب : 277
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

زن، چراغ خانه است!

می گویند زن، چراغ خانه است. لابد شنیده اید که در همین راستا، بعضی ها طرفدار”چهلچراغ” شده اند و بعضی ها طرفدار”صرفه جویی در مصرف برق”!

با این حساب می شود این تعاریف را نیز ارائه داد:

* دوست دختر: چراغ گرد سوز! (در بلاد کفر، آن را GF می گویند. تحقیقات نشان داده این لغت، مخفف عبارت Gerdsooz Fitile (فتیله گردسوز) می باشد که در شرایط اضطراری، روشنایی اندکی می افروزد و خاموش شدنش سه سوته است و یک فوته!)

* معشوق: لامپ مهتابی! (در راستای رمانتیک بودن قضیه!)

* همسر موقت: لامپ کم مصرف!

* همسر دائم: همان چراغ خانه. به هرحال اگر ما مَثَل”دختر که رسید به بیست، باید به حالش گریست”

* همسر مطلقه: لامپ سوخته!

* همسر ایده آل: چراغ جادو!( هردو افسانه اند!)

شعر مرتبط:
با غول چراغ ، آرزویی بکنید
از او طلب فرشته خویی بکنید
یک دانه بس است زن، مگر نشنیدید
“در مصرف برق صرفه جویی بکنید”؟!

* سوال کنکور ۸۸:
هدف وزارت نیرو از ایجاد خاموشی های اخیر چیست؟
۱. یادآوری ارزش های فراموش شده به مردان هوسباز!
۲. دریافت مالیات بر همسر!
۳. چند دقیقه سکوت نوری(!) به احترام بنیاد ارزشمند خانواده!
۴. آیا شما هم شنیده اید که لذت خانواده داشتن(!) در تاریکی چند برابر می شود؟!

***********

دختر که نمی رسد به بیست!

کی گفته طراحی و نشر جمله معروف” دختر که رسید به بیست، باید به حالش گریست”، یک توطئه بی شرمانه استکباری نیست؟!
احتمالا این جمله را جوانی ساخته که می خواسته محبوب نوزده ساله را به ازدواج با خودش ترغیب کند، یا زن بابایی که می خواسته متلکی به دختر شوهرش بیندازد، چون اگر واقعا از روی دلسوزی می خواسته برای او بگرید، آیا سزاوارتر نبود به جای انداختن متلک، خود دختر را بیندازد به کسی؟!
بی تردید، هرجمله را کسی می سازد که ازگفتن آن نفعی می برد، بنابراین ما هم ورژن خودمان را ارائه می دهیم تا با به کارگیری آن توسط دوستان، کم کم آن را جایگزین جمله توطئه آمیز فوق گردانیم.
ممکن است شما با هرکدام از این جملات به شدت مخالف باشید، اما گفتم که، هرجمله را کسی می سازد که ازگفتن آن نفعی می برد، شما هم بروید ورژن خودتان را بسازید!

دختر که رسید به بیست ، هنوز وقت ازدواجش نیست!
دختر که رسید به بیست و یک، کم کم دور و برش بپلک!
دختر که رسید به بیست و دو ، دیگه دنبالش بدو!
دختر که رسید به بیست و سه، منتظر مهندسه!
دختر که رسید به بیست و چار، دست مامانت رو بگیر و بیار!
دختر که رسید به بیست و پنج، درست شده شبیه گنج!
دختر که رسید به بیست و شش، بیشتر بهش داری کشش!
دختر که رسید به بیست و هفت، یه وقت دیدی از کفت رفت!
دختر که رسید به بیست و هشت، نباید دنبال case دیگه ای گشت!
دختر که رسید به بیست و نه، هنوز نگرفتیش بی عرضهء …؟!!
دختر که رسید به سی، شاید بهش برسی!
دختر که رسید به سی و یک، خر نمی شه با پول و چک!
دختر که رسید به سی و دو، به این راحتی ها نمی شه همسر تو!
دختر که رسید به سی وسه، دیگه دستت بهش نمی رسه!

:: بازدید از این مطلب : 335
|
امتیاز مطلب : 22
|
تعداد امتیازدهندگان : 5
|
مجموع امتیاز : 5
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی
استفاده بهینه از �افظ و سعدی

در راستای طراحی مانتو هایی منقش به اشعار حافظ و سعدی به جهت استفاده در دانشگاه ها و محیط کار اینجانب شخصا پیشنهاد می کنم در جهت بالا رفتن فرهنگ مطالعه در دانشگاه ها و همچنین کوبیدن مشت محکمی در دهان استکبار جهانی و ترویج امر خیر در محیط دانشگاهی لباس های دانشجویان پسر نیز منقش به اشعار این بزرگان طراحی شود!
و اما …..
جدول زمان بندی استفاده از لباس ها!

سال اول دانشگاه

بیت کاربردی بر روی لباس دانشجویان پسر:
((تو پری زاده ندانم ز کجا می آیی
کادمیزاده نباشد به چنین زیبایی))
سعدی

بیت کاربردی بر روی لباس دانشجویان دختر:
((ای پسر دلربا وی قمر دلپذیر
از همه باشد گریز وز تو نباشد گزیر))
سعدی

سال دوم دانشگاه

بیت کاربردی بر روی لباس دانشجویان پسر:
((آنکه رخسار تو را رنگ گل و نسرین داد
صبر و آرام تواند به من مسکین داد))
حافظ

بیت کاربردی بر روی لباس دانشجویان دختر:
((دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرائی))
سعدی

سال سوم دانشگاه

بیت کاربردی بر روی لباس دانشجویان پسر:
((شمع را باید از این خانه بدر بردن و کشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مائی!))
سعدی

بیت کاربردی بر روی لباس دانشجویان دختر:
((از همه کس رمیده ام با تو در آرمیده ام
جمع نمی شود دگر هر چه تو می پراکنی!))
سعدی

سال چهارم دانشگاه

بیت کاربردی بر روی لباس دانشجویان پسر:
((ناگهان پرده بر انداخته ای یعنی چه
مست از خانه برون تاخته ای یعنی چه؟!))
حافظ

بیت کاربردی بر روی لباس دانشجویان دختر:
((من ز دست تو خویشتن بکشم
تا تو دستم به خون نیالایی!))
سعدی

یا

((برو هر چه می بایدت پیش گیر
سر ما نداری سر خویش گیر))
سعدی

و گاهی هم

((آندم که دل به عشق دهی خوش دمی بود
در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست!))



:: بازدید از این مطلب : 354
|
امتیاز مطلب : 27
|
تعداد امتیازدهندگان : 6
|
مجموع امتیاز : 6
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی
. میگن انگلیسی و آمریکایی و ایرانی رو بعد از مرگ با همدیگه میبرن جهنم. اینا با دربان جهنم میریزن روهم و با اجازه اش یه میخوان یه تلفن به دنیاشون بزنن. انگلیسی اول میزنگه. بعد از یک دقیقه مکالمه میپرسه چقدر شد؟ دربان جهنم میگه یک دلار..درمیاره و میپردازه. آمریکاییه میزنگه ده دقیقه حرف میزنه بعد میپرسه چند شد؟ میگه 10 دلار..با پز و غرور درمیاره پرداخت میکنه. ایرانیه گوشی رو میگیره و یک ساعت حرف میزنه. بعد میپرسه چقدر شد؟ میگه صدتومن!!!میپرسه آخه چرا؟ اونا که اینهمه کم حرف زدن به دلار حساب کردی؟ از منو به تومن؟ گفت آخه داخلی حساب میشد!! ببین از جهنم به ایران داخلی حساب میشد..

:: بازدید از این مطلب : 382
|
امتیاز مطلب : 18
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : مهدی

فقط 1% جمعیت دنیا رو داریم، اون‌وقت 30% کشته‌های سوانح هوایی دنیا ایرانی‌اند،

سوار هواپیما بشی انگار سوار عزرائیل شدی؛ اصفانیا راس میگن که دیگه بلیط دوطرفه رفت و برگشت بخری ریسک داره، باید فقط یه‌طرفه خرید که ضرر توش نباشه!

ساعت دوازده شب چنان برفی اومد كه نگو، بعد يهو ابرا رفتن برفا آب شد كم مونده بود خورشيدم نصفه شبی طلوع كنه...

بچه‌ها دور هم جمع شدن مثلا دارن می‌جنگن، بهشون می‌گم اسم چند تا پهلوان ایرانی رو بگین، می‌گن: اسپایدرمن، جومونگ، مختار!

پول شارژ باطری موبایلمون از پول کارت شارژش بیشتر میشه،

پلوپز خریدم، ساخت ایران (نمی‌گم کدوم شهر تا توهین حساب نشه!) روش نوشته «اتوماتیک» ولی توی دفترچه‌اش نوشته: اگه ته‌دیگ قهوه‌ای کمرنگ دوست دارین نیم ساعت، قهوه‌ای پررنگ 45 دقیقه و قهوه‌ای تیره یک ساعت صبر کنین و بعد پلوپز رو خاموش کنین!

می‌ریم تو مغازه می‌پرسیم آقا شارژ دوتومنی ایرانسل چند؟

صندوق پیشنهادات و انتقادات گذاشتن تو بیمارستان، پره پوله.

مدير باغ وحش پارك ارم تهران گفته مرگ ببر سیبری ممکن است ناشی از مصرف «گوشت خر» باشد. یعنی ما از ببر هم پوست کلفت‌تریم؟!

زنگ زدم ۱۳۴ (سامانه هوا گو) برای هواشناسی، میگه هوا هم اکنون صاف تا قسمتی ابری همراه با افزایش ابر، وزش باد و گردوغبار، با بارش پراکنده برف و باران و مه صبحگاهی.

ماشین صفر رو از کمپانی تحویل گرفتیم، تا برسیم پمپ بنزین، بنزینش تموم شد؛

رفتم کلانتری میگم گوشیم رو گم کردم. میگه کجا گم گردی؟ میگم پارک. میگه چرا رفتی پارک؟؟؟؟

دختر 11 ساله به مامانش میگه: "آخه تو از عشق چی می‌دونی؟"،

ساعت ۶ صبح از ایرانسل اس‌ام‌اس اومده: با شارژ ۹۰۰۰ تومان دیگر، برنده‌ی ۲۱۰ تومان شارژ هدیه خواهید شد!

دانشگاه می‌زنن شروع سال تحصیلی یک مهر، استاداش بیست مهر میان، دانشجوهاش یه ماه بعدش!

آمار جراحی بینی انجام شده در تهران 23 برابر کل قاره آسیا است،

با هر کی دوست می‌شیم، همون هفته تولدشه.

پوشک‌ِ بچه از غذایِ بچه گرون‌تره!


یه میلیون وام میخوایم بگیریم، میگن ده میلیون پول باید تو حسابت باشه!


مسئول خوابگاه میگه چرا دیر اومدی؟ میگم کلاس زبان بودم مامانم در جریان هست. میتونین زنگ بزنین بپرسین.. میگه از کجا معلوم؟ شاید خودت و مامانت از قبل با هم هماهنگ کرده باشین!!!


اس‌ام‌اس خالی ارسال می‌کنی انگلیسی حساب می‌کنن،


همین روزهاست که گداها با یه دستگاه کارت‌خوان بیفتن دنبالمون!


دزدگیر ماشینمو دزدیدن!


طرف سر هیچ‌کدوم از کلاس‌های دانشگاه نمیره اما هر ترم سر کلاس تنظیم خانواده بدون غیبت حاضر می‌شه!


یارو دیگه تو خیابون نون جلو پاش میبینه بوس نمیکنه بزاره کنار، برمیداره میخوره!

 

  اینجا که من هستم کجاست ؟!!!!!!!!!!؟!؟!؟!  



:: بازدید از این مطلب : 306
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1389 | نظرات ()